سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ثمره حکمت، رستگاری است . [امام علی علیه السلام]
::تعداد بازدید کنندگان::

210703

::بازدید امروز::

4

::بازدید دیروز::

4

 
::اوقات شرعی ::

 
::درباره خودم::
اسفند 88 - کهف الشهدا
سید موسوی
خداوندا روزی شهادت می خواهم که از هم چیز خبری هست الا شهادت
::لینک به لوگوی من::
اسفند 88 - کهف الشهدا
::لینک به پیروان راه شهدا::
::لوگوی وبلاگ پیروان راه شهدا::








































::آوای آشنا::

::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

::فهرست موضوعی یادداشت ها ::

بازی روزگار . خرمشهر . شب قدر . فاطمیه . کربلا ، جبهه ، اباعبدالله . ماه رمضان .

::آرشیو ::

شهدا
حدیث درباره شهادت
عمومی
رهبری
بهار 1387
تابستان 1387
پاییز 1387
آذر 1387
دی 1387
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
شهریور 1388
مهر 1388
آبان 1388
آبان 88
آذر 88
بهمن 88
اسفند 88
فروردین 89
خرداد 89
مرداد 89

::جستجوی سریع ::
 :جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

::اشتراک ::

 

نویسنده مطالب زیر:   سید موسوی  

اتل متل یه بابا

دلیر و زار و بیمار

اتل متل یه مادر

یه مادر فداکار                                         

جانباز

اتل متل بچه‌ها

که اونارو دوست دارن

آخه غیر اون دوتا

هیچ کسی رو ندارن

مامان بابا رو می‌خواد

بابا عاشق اونه

به غیر بعضی وقتا

بابا چه مهربونه

وقتی که از درد سر

دست می‌ذاره رو گیجگاش

اون بابای مهربون

فحش می‌ده به بچه‌هاش

همون وقتی که هرچی

جلوش باشه می‌شکنه

همون وقتی که هرچی

پیشش باشه می‌زنه

غیر خدا و مادر

هیچ‌کسی رو نداره

جانباز

اون وقتی که باباجون

موجی می‌شه دوباره

دویدم و دویدم

سر کوچه رسیدم

بند دلم پاره شد

از اون چیزی که دیدم

بابام میون کوچه

افتاده بود رو زمین

مامان هوار می‌زد

شوهرمو بگیرین

مامان با شیون و داد

می‌زد توی صورتش

قسم می‌داد بابارو

به فاطمه، به جدش

تو رو خدا مرتضی

زشته میون کوچه

بچه داره می‌بینه

تو رو به جون بچه

اقا و جانبازان

بابا رو کردن دوره

بچه‌های محله

بابا یه هو دوید و

 زد تو دیوار با کله

هی تند و تند سرش رو

بابا می‌زد تو دیوار

قسم می‌داد حاجی رو

حاجی گوشی رو بردار

نعره‌های بابا جون

پیچید یه هو تو گوشم

الو الو کربلا

جواب بده به گوشم

مامان دوید و از پشت

گرفت سر بابا رو

بابا با گریه می‌گفت

کشتند بچه‌هارو

بعد مامانو هلش داد

جانباز

خودش خوابید رو زمین

گفت که مواظب باشین

خمپاره زد، بخوابین

الو الو کربلا

پس نخودا چی شدن؟

کمک می‌خوایم حاجی جون

بچه‌ها قیچی شدن

تو سینه و سرش زد

هی سرشو تکون داد

رو به تماشاچیا

چشماشو بست و جون داد

بعضی تماشا کردن

بعضی فقط خندیدن

اونایی که از بابام

فقط امروزو دیدن

سوی بابا دویدم

بالا سرش رسیدم

از درد غربت اون

هی به خودم پیچیدم

درد غربت بابا

غنیمت َنبرده

شرافت و خون دل

نشونه‌های مرده

ای اونایی که امروز

دارین بهش می‌خندین

برای خنده‌هاتون

دردشو می‌پسندین

امروزشو نبینین

بابام یه قهرمونه

یه‌روز به هم می‌رسیم

بازی داره زمونه

موج بابام کلیده

زنده یاد سپهر

قفل در بهشته

درو کنه هر کسی

هر چیزی رو که کشته

یه روز پشیمون می‌شین

که دیگه خیلی دیره

گریه‌های مادرم

یقه تونو می‌گیره

بالا رفتیم ماسته

پایین اومدیم دروغه

مرگ و معاد و عقبی

کی میگه که دروغه؟


شنبه 88/12/15   ساعت 12:11 صبح

Copyright ©  www.persian templates.com