سفارش تبلیغ
صبا ویژن
قربانگاه خردها را بیشتر آنجا توان یافت که برق طمعها بر آن تافت . [نهج البلاغه]
::تعداد بازدید کنندگان::

215091

::بازدید امروز::

4

::بازدید دیروز::

3

 
::اوقات شرعی ::

 
::درباره خودم::
شهید ابولفضل سپهر - کهف الشهدا
سید موسوی
خداوندا روزی شهادت می خواهم که از هم چیز خبری هست الا شهادت
::لینک به لوگوی من::
شهید ابولفضل سپهر - کهف الشهدا
::لینک به پیروان راه شهدا::
::لوگوی وبلاگ پیروان راه شهدا::








































::آوای آشنا::

::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

::فهرست موضوعی یادداشت ها ::

بازی روزگار . خرمشهر . شب قدر . فاطمیه . کربلا ، جبهه ، اباعبدالله . ماه رمضان .

::آرشیو ::

شهدا
حدیث درباره شهادت
عمومی
رهبری
بهار 1387
تابستان 1387
پاییز 1387
آذر 1387
دی 1387
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
شهریور 1388
مهر 1388
آبان 1388
آبان 88
آذر 88
بهمن 88
اسفند 88
فروردین 89
خرداد 89
مرداد 89

::جستجوی سریع ::
 :جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

::اشتراک ::

 

نویسنده مطالب زیر:   سید موسوی  

مرادنی که مردانه
در مقابل نامردان ایستادند



زندگینامه و بیوگرافی : شهیدابوالفضل سپهر متولد 15 خرداد 52 بود. در نوجوانی و در اثر سانحه ای پدر خود را از دست داد و در کنار تحصیل مشغول کار شد. او در این مدت در چند فیلم و سریال هم، بازی کرد. در سال 77 در اثر همنشینی با ایثارگران و خانواده های شهدا و جانبازان و با مشاهده غفلت ها و کاستی های بی شمار در حفظ دست آوردهای شهدا، دست به قلم برد و اولین شعرش را نوشت . اما هنوز تصمیم به چاپ شعرهایش نگرفته بود تا اینکه در ملاقاتی با همسر شهید همت، بنابه اصرار دوستانش شعری را خواند که درباره ازدواج شهید همت بود. بعد از خواندن این شعر و اصرار همسر شهید همت، سپهر تصمیم به چاپ اشعارش گرفت. اما شرط چاپ اشعارش این بود که مقدمه ای بنویسند، حداقل 30 صفحه ای، در آن همه حرف های دلش را بزند.

 

او ابتدا اشعارش را در ماهنامه فکه چاپ کرد و در بسیاری از مجالس بزرگداشت شهدا نیز شرکت می کرد و اشعارش را می خواند و برای اینکه بیشتر دردل شنونده اثر کند زبان محاوره ای را برگزید.
هنوز مدتی نگذشته بود که سراینده شعرهای «اتل متل»، کلیه هایش را از دست داد و روانه بیمارستان شد ابوالفضل سپهر سرانجام در روز سه شنبه 28 شهریور 83 به مقام رفیع شهادت رسید.
مجموعه شعرهایش در کتابی به نام «دفتر آبی» چاپ شده است و همان طوری که خودش می خواست.
مقدمه این کتاب مطلبی است با عنوان «فرشته پلاک طلایی می خواهد» .شعرهای این شاعر بسیجی در هر محفلی قرائت می شد. او در قطعات خود مظلومیت شهدا و خانواده های شهدا و جانبازان را به تصویر می کشید و اشک را میهمان چشم ها می کرد. سرانجام این حماسه سرا در سال 1383 و شب ولادت حضرت اباعبدالله(ع) پس از یک دوره بیماری سخت دعوت حق را لبیک گفت.
شهید سپهر از جمله اشخاصی بود که با اطرافیانش متفاوت بود، امرار معاش اش جنگ و جهادش، عشق و عرفانش، شعر و نوشته اش و... زندگی کردنش؛ از همان آدم هایی که فکر می کنی خیلی عادی و معمولی هستند؛ اما بعد متوجه می شوی این قدر معمولی بودن، اصلامعمولی نیست! آدم باید تکلیفش با زمین و آسمان روشن باشد. بداند کیست، چیست، کجاست؛ اگر یک بیت شعر گفت؛ منتظر جایزه نوبل نباشد، اگر چیزی نوشت خودش از خودش مصاحبه مطبوعاتی نگیرد.
عجیب ترین ویژگی آدم هایی مثل شهید سپهر همین عادی بودنشان است، آدم ادای هر چیز را می تواند دربیاورد غیر از ادای عادی بودن .
در کل می توان گفت شهید سپهر با همان زبان ساده، بی آلایش و بی تکلف خود به نوعی تشخص زبانی رسیده و در جای جای این آثار می توان چهره متواضع، روح متعهد و انقلابی احساسات رقیق و... شاعر راوی را احساس کرد. (و این موضوع به هیچ وجه تعارف و شعار نیست مخصوصا وقتی دقت داشته باشیم که شاید بسیاری از شاعران حرفه ای تر این روزگار، حتی در سومین و چهارمین اثرهای منتشر شده خود نیز هنوز به زبان فکری و شناسنامه دار خود نرسیده اند- اگرچه حتی بگوییم چنین شناسنامه ای در مورد شهید سپهر خیلی هم مجلل نیست، اما هست.)


 

روحش شاد باد...


دوشنبه 89/7/12   ساعت 6:37 عصر

Copyright ©  www.persian templates.com