سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دوست داشتن چیزی، [نسبت به کاستی های آن] کور و کَرَت می سازد . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
::تعداد بازدید کنندگان::

215115

::بازدید امروز::

4

::بازدید دیروز::

1

 
::اوقات شرعی ::

 
::درباره خودم::
بسیجی واقعی نورعلی شوشتری - کهف الشهدا
سید موسوی
خداوندا روزی شهادت می خواهم که از هم چیز خبری هست الا شهادت
::لینک به لوگوی من::
بسیجی واقعی نورعلی شوشتری - کهف الشهدا
::لینک به پیروان راه شهدا::
::لوگوی وبلاگ پیروان راه شهدا::








































::آوای آشنا::

::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

::فهرست موضوعی یادداشت ها ::

بازی روزگار . خرمشهر . شب قدر . فاطمیه . کربلا ، جبهه ، اباعبدالله . ماه رمضان .

::آرشیو ::

شهدا
حدیث درباره شهادت
عمومی
رهبری
بهار 1387
تابستان 1387
پاییز 1387
آذر 1387
دی 1387
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
شهریور 1388
مهر 1388
آبان 1388
آبان 88
آذر 88
بهمن 88
اسفند 88
فروردین 89
خرداد 89
مرداد 89

::جستجوی سریع ::
 :جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

::اشتراک ::

 

نویسنده مطالب زیر:   سید موسوی  

این شعار را که یادتان هست «بسیجی واقعی، همت بود و باکری». یادتان هست چه آدم‌هایی، چرا، کی و کجا این شعار را فریاد می‌زدند؟ این روزها اگر باز هم سر و کله‌ی آن جماعت پیدا ‌شد و اگر این بار فریاد زدند «بسیجی واقعی نورعلی شوشتری!» تعجب نکنید. چرا که از نظر این جماعت، بسیجیان و سپاهیان باید رفته باشند تا واقعی باشند. شهید شوشتری هم الان زیر خاک خوابیده…

این جماعت، با دیدن سپاهی‌ها و بسیجی‌های زنده و در قید حیات، حالشان بد می‌شود. اگر یک بسیجی و یا یک سپاهی زنده باشد و از اعتقاد خود و از آرمان خود دفاع کند، از نگاه این جلبک‌های سبز، غیرواقعی است و مورد شدیدترین حملات و اتهامات قرار می‌گیرد. از نگاه آنها، بسیجی واقعی کسی است که رفته باشد و اگر زنده باشد، باید بی‌بخار باشد، بی‌خیال باشد، با جلبک‌های سبز همراه باشد، ریشه نداشته باشد. آن وقت بسیجی واقعی می‌شود!

البته این آدم‌ها وقتی می‌بینند که مردم هنوز هم بعد از گذشت سالها، دلشان برای بسیجیان و شهدای مظلوم ایران تنگ می‌شود و وقتی می‌بینند فرهنگ بسیجیان واقعی هنوز هم در ایران زنده است، سعی می‌کنند با جنجال و هیاهو آن‌ها را به حاشیه ببرند و دقیقا به همین خاطر است که عده‌ای شعار می‌دهند بسیجی واقعی همت بود و باکری!

اگر چه همین را هم به دروغ ادعا می‌کنند و من معتقدم آنها اصلا هیچ اعتقادی به سپاهیان و بسیجیان زمان جنگ هم ندارند. من به جرات می‌گویم که آنها همت و باکری را هم قبول ندارند. مگر همت و باکری چه نقطه اشتراکی با این جماعت دارند؟ اصلا مگر مساله آنها بر سر یک شخص است؟ مشکل آنها با فرهنگ و اعتقادی است که همت و باکری به خاطرش به شهادت رسیدند و اگر همت و باکری هم امروز زنده بودند، آنها هم مورد خشم و کینه این آدم‌ها قرار می‌گرفتند. همچنان که این روزها یاران و هم رزمان همت و باکری به جرم پافشاری بر همان اعتقادات مورد خشم و کینه جلبک‌های سبز قرار می‌گیرند.

شهید کاظمی در کنار شهید باکری

بسیجی واقعی همت بود و باکری. همت و باکری چه آرزو‌هایی داشتند؟ چه آرمان‌هایی داشتند؟ شهدای مظلوم این سرزمین چه می‌خواستند؟ برای چه می‌جنگیدند؟ مگر همان زمان جنگ هم، عده‌ای آنها را مسخره نمی کردند و به ریششان نمی‌خندیدند؟!‌ مگر همان زمان و درست در روزها و شبهای موشک باران و بمباران شهرهای مسکونی ایران توسط عراق، نهضت آزادی ایران بیانیه صادر نمی‌کرد و هر دو طرف جنگ را محکوم می‌کرد؟! هم ایران و هم عراق! (آن وقت شعار می‌دهند جانم فدای ایران؟!)

بسیجی واقعی همت بود و باکری. بله حرف درستی است. بسیجی واقعی شهدا هستند و آنهایی که هنوز هم به آرمان شهدا و وصیت‌نامه شهدا پایبند هستند. اگر این جماعت هم حقیقتا اعتقاد دارند که بسیجی واقعی همت بود و باکری و اگر در این ادعای خود صادق هستند، باید وصیت‌نامه همت و باکری و دیگر شهدای جنگ تحمیلی را هم قبول داشته باشند. مگر می‌شود کسی را قبول داشت و فکر و عقیده و اعتقادش را قبول نداشت؟

 

این جمله را بخوانید:«امام مظهر صفا پاکی و خلوص و دریایی از معرفت است. فرامین او را مو به مو اجرا کنید تا خداوند از شما راضی باشد زیرا او ولی فقیه است و در نزد خدا ارزش والایی دارد.» (وصیت نامه شهید همت) و این عبارات زیبا :«اگر شبانه روز شکرگزار خدا باشیم که نعمت اسلام و امام را به ما عنایت فرموده باز کم است. آگاه باشیم که سرباز راستین و صادق این نعمت شویم. خطر وسوسه های درونی و دنیا فریبی را شناخته و بر حذر باشیم که صدق نیت و خلوص در عمل، تنها چاره ساز ماست. بایستی محتوای فرامین امام را درک و عمل نماییم تا بلکه قدری از تکلیف خود را شکرگزاری به جا آورده باشیم.» (وصیت نامه شهید باکری)

این جمله را هم بخوانید: «سپاه بازوی ولایت فقیه و تداوم دهنده‌ی انقلاب اسلامی در جهان است. با شکست صدام جنگ تمام نمی‌شود، بلکه جنگ تا بعد از شکست عراق ادامه دارد. پس ما باید خود را برای نابودی اسرائیل و آمریکا آماده کنیم» (وصیت‌نامه سردار شهید بهروز غلامی) و یا «برادران عزیز سپاهی و بسیجی، باید همیشه چون شمع باشیم که دم به دم بسوزیم و سنگر انقلاب را نگه داریم تا دیده شیاطین شرق و غرب کور گردد.» (وصیت نامه سردار شهید ناصر بهبهانی‌نیا)

اگر همین شهدا که وصیت‌نامه شان را اینجا نوشتم، امروز زنده بودند و همین حرف‌ها را می‌زدند، آیا مورد تمسخر و اهانت جلبک‌های سبز قرار نمی گرفتند؟ آیا این جماعت باز هم شعار می‌دادند که  بسیجی واقعی همت بود و باکری؟!

بله ما هم اعتقاد داریم که همت و باکری بسیجی واقعی بودند، آنها در میدان جنگ زخم خوردند، سختی کشیدند، از رفاه و آسایش خود گذشتند، خم به ابرو نیاوردند، اشک و آه خانواده‌شان را دیدند و تحمل کردند، شعارها و کنایه‌های جلبک‌های منافق داخلی را هم شنیدند و مصمم‌تر شدند. بسیجیان واقعی در برابر کافران و دشمنان و منافقان، ایستادند و نرمش نشان ندادند. بسیجیان واقعی، امام خمینی را نائب امام زمانشان می‌دانستند. این عبارت تقریبا در اکثر وصیت‌نامه‌ی شهدا و  بسیجیان واقعی وجود دارد که «امام را دعا کنید»

بسیجی واقعی یا شهید می‌شود و یا به دنبال جهاد و شهادت می‌گردد. بسیجی واقعی یاد شهیدان را زنده نگه می‌دارد. از وصیت‌نامه‌شان فرار نمی‌کند. بسیجی واقعی دلش برای امام تنگ می‌شود و صحیفه نور می‌خواند. بسیجی واقعی می‌داند که اگر شهدا رفته‌اند، راه شهدا هنوز هم باقیست و راهشان را باید ادامه داد.

بسیجی واقعی کسی است که هدف دارد. فداکاری می‌کند. از خود گذشتگی دارد. جان و مالش را به خطر می‌اندازد. از آرمان‌هایش دفاع می‌کند. از انقلاب و ارزش‌هایش دفاع می‌کند. زمان و زمانه را می‌شناسد. وقتی همه ساکتند او فریاد می‌زند و هروقت همه به لانه‌هایشان پناه می‌برند، او در صحنه می‌ماند.

شهید شوشتری در دوران دفاع مقدس

سردار نورعلی شوشتری به عنوان یکی از ده‌ها و صدها فرمانده رشید دوران دفاع مقدس، یک بسیجی واقعی بود. او  هم روزگاری به همراه شهیدان همت و باکری از آرمان‌هایش دفاع می‌کرد و با دشمن بعثی می‌جنگید. البته اگر او هم آن روزها شهید می‌شد، امروز نامش همردیف همت بود و باکری!‌ اما این اراده‌ی خداوند است که همت و باکری را می‌برد و نورعلی شوشتری را زنده نگه می‌دارد تا این روزها را هم با چشم خود ببیند که جلبک‌هایی در مقابلش می‌ایستند و بر سرش فریاد می‌زنند بسیجی واقعی همت بود و باکری!

خیلی دوست دارم احساس آن لحظه‌‌ی شهید شوشتری را بدانم که وقتی جلبک‌ها به او می‌خندیدند او به چه چیزی فکر می‌کرد؟ یکی دو روز است که با خودم فکر می‌کنم و دلم برای مظلومیت بسیجیان واقعی می‌گیرد و می‌‌گرید که این چه بازی ناجوانمردانه‌ای است که روزگار با آنها در پیش گرفته. یک روز تیغ بعثی‌های متجاوز را باید تحمل کنند، همان زمان تیغ کنایه و تمسخر منافقان داخلی بر روح و جانشان می‌نشیند. این روزها هم باید تیغ تازه به دوران رسیده‌ها و جلبک‌ها را تحمل کنند. بعضی‌هایشان هم مثل شهید شوشتری قربانی تیغ جهالت و تعصب وهابیون جنایتکار می‌شوند.

شهید شوشتری در کنار شهید برونسی

بسیجی واقعی همت بود و باکری و نورعلی شوشتری که همه برای یک هدف می‌جنگیدند. بسیجی واقعی نورعلی شوشتری بود که وقتی همرزمانش شهید شدند، راهشان را ادامه داد. من با شعار «بسیجی واقعی نورعلی شوشتری» موافقم. او همه خصوصیات یک بسیجی واقعی را با خود داشت و دقیقا به خاطر همین «بسیجی واقعی بودنش» است که عده‌ای از جلبک‌های سبز بعد از شنیدن خبر شهادتش، از خوشحالی بال درآوردند!

بعضی‌ها هم به خاطر آنکه دلار بیشتری از اربابان آمریکایی‌شان به جیب بزنند، به توهمات و تخیلات شخصی خود پناه ‌بردند. خیلی دوست دارم به این مزدور رادیو فردا و رادیوی آمریکا که پول ارباب‌های آمریکایی‌اش چشم و گوشش را بسته بگویم سالهای سال مانده تا تو بسیجی واقعی را بشناسی! مگر تو همانی نیستی که در زیر سایه ارباب‌های آمریکایی‌ات، چشم دیدن سپاهی‌ها را نداشتی؟!

خوشحالی جلبک‌های بالاترین از شنیدن خبر شهادت فرماندهان سپاه!

آن وقت بعضی‌ها اعتراض می‌کنند که چرا به اینها می‌گویم جلبک؟

بالا

بازخوانی یک نامه تاریخی

 

نامه معروف و تاریخی فرماندهان جنگ به خاتمی در سال 78 و بعد از ماجرای کوی دانشگاه. در این نامه نام شهیدان نورعلی شوشتری و احمد کاظمی چون نگینی در کنار نام دیگر فرماندهان  سپاه می‌درخشد. خیلی‌ها همان زمان بعد از خواندن این نامه، عصبانی شدند و دقیقا همین شعار جلبک‌ها را فریاد زدند که بسیجی واقعی همت بود و باکری! این نامه اگرچه با سکوت خاتمی همراه بود، اما در تاریخ می‌ماند و خاتمی هم روزی مجبور است به این نامه پاسخ دهد!

«ریاست محترم جمهوری حضرت حجه الاسلام والمسلمین سیدمحمد خاتمی با عرض سلام و خسته نباشید به استحضار می رساند:

به دنبال حوادث اخیر به عنوان مجموعه ای از خدمتگزاران دوران دفاع مقدس ملت شریف ایران، وظیفه خود دانستیم مطالبی را خدمت حضرت عالی، دانشمند ارزشمند عرضه بداریم. امیدواریم با سعه‌ی صدر و شعار ارزشمند توأم با سیره ای که تبلیغ می‌فرمایید (شنیدن هر سخن و ایده ولو مخالف) به این موضوع که شاید در هزاران زجر کشیده‌ی انقلاب باشد که امروزه به دور از هرگونه خط و خطوط با چشمی نگران، مسایل و حوادث انقلاب را می‌نگرند و از سکوت، مسامحه و ساده انگاری مسئولین که از برکت خون هزاران شهید بر مسند نشسته‌اند، متحیر و متعجب‌اند.

جناب آقای خاتمی، قطعاً همه ما حضرت عالی را انسانی وارسته، انقلابی، متدین و دارای ریشه عمیق دینی در حوزه و دلسوز به انقلاب دانسته و می‌دانیم، اما نحوه‌ی برخورد با حوادثی که همه ما شاهد شادی و رقص دشمنان پیرامون آن هستیم و در اولویت قرار دادن پیگیری برخی اشتباهات و تخلفات و بزرگ کردن آنها در مقابل عدم توجه و یا کوچک جلوه دادن برخی دیگر از همین نمونه قانون شکنی و هتک حرمت و فشار، باعث شده است جریان‌های معاند با انقلاب گستاخ تر و در مقابل آن، مدافعان انقلاب محافظه کارانه و با دلزدگی توأم با ناامیدی، هر روز تحقیر شده و به ثمره این همه خون نگریسته و انگشت خود را با تأسف و تأثر می گزند.

جناب آقای رئیس جمهور، حمله به کوی دانشگاه همان طوری که رهبر بزرگوار و مظلوم این انقلاب فرمودند امری ناپسند، زشت و بد بود و علیرغم این که سخت ترین و تندترین برخوردها با آن انجام پذیرفت، اما همه مردم به دلیل ناپسندی عمل انجام شده این برخوردها را پذیرفته و بر آن صحه گذاردند، اما سؤال مهم و پرابهام این است که آیا فاجعه فقط همین بود؟

صرفاً همین موضوع قابل پیگیری و توجه و اعتراض و تحصن است که چند وزیر به خاطر آن استعفا دهند، شورای امنیت تشکیل جلسه بدهد و گروه تحقیق تشکیل گردد اما آیا حرمت شکنی و توهین به مبانی این نظام، تأسف و پیگیری ندارد؟ آیا حریم ولایت فقیه کم تر از کوی دانشگاه است؟ آیا حریم امام، آن انسان کم نظیر، کم تر از جسارت به یک دانشجو است؟ آیا چند روز امنیت کشور را دچار اخلال کردن و به هر مؤمن و متدین حمله کردن و آتش زدن فاجعه نیست؟ آیا زیر سؤال بردن جمهوری اسلامی، این یادگار ده ها هزار شهید و شعار علیه آن دادن فاجعه نیست؟

جناب آقای خاتمی، چند شب پیش وقتی گفته شد عده ای با شعار علیه رهبر معظم انقلاب به سمت مجموعه‌ی شهید مطهری در حرکت‌اند، بچه‌های کوچک ما در چشم ما نگریستند، انگار از ما سؤال می‌کردند غیرت شما کجا رفته است؟

جناب آقای رئیس جمهور، امروز وقتی چهره‌ی رهبر معظم انقلاب را دیدیم، مرگ خودمان را از خداوند طلب کردیم، چون که کتف‌هایمان بسته است و خار در چشم و استخوان در گلو باید ناظر پژمرده شدن نهالی باشیم که حاصل 14 قرن سیلی و زجر شیعه اسلام است.

جناب آقای خاتمی، شما خوب می دانید، در عین توانمندی به خاطر مصلحت اندیشی دوستان ناتوانیم، چه کسی است که نداند امروز منافقین و معاندین دسته دسته به نام دانشجو به صف این معرکه می‌پیوندند و خودی‌های کینه جو و منفعت طلب کوته نظر آتش بیار آن شده اند و برای تهییج آن، از هر سخن و نوشته ای دریغ نمی کنند؟

جناب آقای خاتمی، تا کی با اشک بنگریم و خون دل بخوریم و با هرج و مرج و توهین، تمرین دموکراسی کنیم و به قیمت از دست رفتن نظام، صبر انقلابی داشته باشیم؟

جناب آقای رئیس جمهور، هزاران خانواده ی شهید و جانباز و رزمنده به شما رأی دادند که رأی آنها مدال سینه شماست. آنها از شما انتظار برخورد منصفانه با این مسایل را دارند و ما امروز رد پای دشمن را در این حوادث به خوبی می بینیم و قهقهه ی مستانه را می شنویم. امروز را دریابید که فردا خیلی دیر است و پشیمانی فردا غیر قابل جبران است.

سید بزرگوار، به سخنرانی به ظاهر دوستان و خودی ها در جمع دانشجویان بنگرید، آیا همه آن گفته ها تشویق و ترغیب به هرج و مرج و قانون شکنی نیست؟ آیا معنای سال امام (ع) همین بود؟ آیا به همین صورت می توان میراث گرانبهای او را حفظ کرد و آیا بی توجهی تعداد اندکی به نام حزب الله، مجوزی است برای شکستن سر هر متدین و هتک حرمت آن؟

جناب آقای خاتمی، رسانه ها و رادیوهای دنیا را بنگرید، آیا صدای دف و دهل آنها به گوش نمی رسد؟

جناب آقای رئیس جمهور، اگر امروز تصمیم انقلابی نگیرید و رسالت اسلامی و ملی خودتان را عمل نکنید فردا آن قدر دیر و غیر قابل جبران است که قابل تصور نیست.

در پایان با کمال احترام و علاقه به حضرت عالی اعلام می داریم کاسه صبرمان به پایان رسیده است و تحمل بیش از آن را در صورت عدم رسیدگی، بر خود جایز نمی دانیم.

فرماندهان و خدمتگزاران ملت شریف ایران در دوران دفاع مقدس: غلامعلی رشید – عزیز جعفری – محمدباقر قالیباف – قاسم سلیمانی – جعفر اسدی - احمد کاظمی – محمد کوثری – اسدالله ناصح – محمد باقری – غلامرضا محرابی – عبدالحمید رئوفی نژاد – نورعلی شوشتری – دکتر علی احمدیان – احمد غلامپور – یعقوب زهدی – نبی الله رودکی – علی فدوی – غلامرضا جلالی – امین شریعتی – حسین همدانی – اسماعیل قاآنی – علی فضلی – علی زاهدی – مرتضی قربانی.


یکشنبه 89/8/30   ساعت 9:19 عصر

Copyright ©  www.persian templates.com