سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و ابن جریر طبرى در تاریخ خود از عبد الرحمن پسر ابى لیلى فقیه روایت کرده است ، و عبد الرحمن از آنان بود که با پسر اشعث براى جنگ با حجاج برون شد . عبد الرحمن در جمله سخنان خود در برانگیختن مردم به جهاد گفت : روزى که با مردم شام دیدار کردیم ، شنیدم على ( ع ) مى‏فرمود : ] اى مؤمنان آن که بیند ستمى مى‏رانند یا مردم را به منکرى مى‏خوانند و او به دل خود آن را نپسندد ، سالم مانده و گناه نورزیده ، و آن که آن را به زبان انکار کرد ، مزد یافت و از آن که به دل انکار کرد برتر است ، و آن که با شمشیر به انکار برخاست تا کلام خدا بلند و گفتار ستمگران پست گردد ، او کسى است که راه رستگارى را یافت و بر آن ایستاد ، و نور یقین در دلش تافت . [نهج البلاغه]
::تعداد بازدید کنندگان::

211174

::بازدید امروز::

5

::بازدید دیروز::

10

 
::اوقات شرعی ::

 
::درباره خودم::
ای ایران به کجا می روی - کهف الشهدا
سید موسوی
خداوندا روزی شهادت می خواهم که از هم چیز خبری هست الا شهادت
::لینک به لوگوی من::
ای ایران به کجا می روی - کهف الشهدا
::لینک به پیروان راه شهدا::
::لوگوی وبلاگ پیروان راه شهدا::








































::آوای آشنا::

::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

::فهرست موضوعی یادداشت ها ::

بازی روزگار . خرمشهر . شب قدر . فاطمیه . کربلا ، جبهه ، اباعبدالله . ماه رمضان .

::آرشیو ::

شهدا
حدیث درباره شهادت
عمومی
رهبری
بهار 1387
تابستان 1387
پاییز 1387
آذر 1387
دی 1387
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
شهریور 1388
مهر 1388
آبان 1388
آبان 88
آذر 88
بهمن 88
اسفند 88
فروردین 89
خرداد 89
مرداد 89

::جستجوی سریع ::
 :جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

::اشتراک ::

 

نویسنده مطالب زیر:   سید موسوی  

یادخون

                                       ( صبر کن نرو - بمون - با توام - آره با توی ایرانی  ) 
                                                             
                                                            حداقل اگر ادعا می کنی که ایرانی هستی


از این جور کلمات و جملات زیاد شنیدی نه ؟ خون شهدا ... یاد شهدا ... جای پای شهدا ... وصیت نامه شهدا ...
بدت میاد نه ؟ ها پس چی ؟
بدت نمیاد ... ولی خوشتم نمیاد ! درست گفتم ؟
تاحالا فکر کردی که چرا این حس رو داری ؟
بذار بهت کمک کنم .. آره می دونم این کلمات و این جملات از دهان کسانی میاد بیرون که ازشون خوشت نمیاد . ریش دارن ... بسیجی هستن ... حزب الهی جماعت ... خوشت نمیاد ... باشه خوشت نیاد ولی بیا دو کلوم با هم حرف بزنیم .

( حوصله نداری ؟ )

در مورد ایران خودمونه ... ایرانی که سنگشو همیشه به سینه می زنی ولی هیچ وقت نخواستی فکر کنی که چه کسانی این کشور رو حفظ کردند .
چه کسانی سینه هاشونو مقابل گلوله دشمن سپر کردند تا تو ی جوون الآن راحت واسه خودت بگردی و نخوای بذاری که استخوان های بی نام و نشونشون رو تو دانشگاه دفن کنن .
بیا واسه چند دقیقه خودمون رو بذاریم جای اونها .... موافقی ؟ سخته ... نمی شه حس گرفت ... ولی بیا بذاریم .
خب الآن اعلام جنگ کردند ... عراق به ما حمله کرده ... داره میاد داخل خاکمون ... قراره بیاد توی خونه های منو تو ... چه حسی داری ؟
اگه بیاد پشت در خونت با اون چشمای ناپاکش چه حسی بهت دست می ده ؟
ببینم ناموس مهمتره یا مقبره کوروش و داریوش ؟ بگو هر کدوم برات مهمتره با همون حس بگیر قراره هر دو رو از دست بدی ...
فرار که نمی کنی ؟
آفرین ... می دونم چی می گی ...
غلط می کنه بیاد ... غلط می کنه ...
بریم ؟ ...
مادر ... پدر ... برادر ... خواهر ... همسر ... دوست ... رفیق ... پس اینا چی می شن ؟
ببین اینجوری نمی شه ... داره میاد ... صدای قدمهاشو می شنوی ؟
دوست داری خِرخِرشو پاره کنی نه ؟ ولی یه چیزی ... باید قید همه اون چیزهایی که بالا گفتم رو بزنی ... شاید دیگه نبینیشون ...
ولی یه چیزی هست مطمئنی که هیچ وقت حضور دشمن رو در خاکت و در خونه خودت نمی بینی ...
یا نیستی ... یا اگه هستی خرخره دشمن رو پاره کردی ...
حس قشنگیه ؟ نه ؟ آدم خیلی باید مرد باشه که اینجوری باشه نه ؟
هم وطنم ، اون رفت و می دونست که باید قید همه چی رو بزنه ... چون نمی خواست ننگ ترس ، ننگ بیخیالی یا بعضی وقتها وطن فروشی بر پیشونیش نقش ببنده ...
می خواست سرباز وطنش نام بگیره . می خواست حداقل اگه می ره هموطناش ... خانوادش راحت زندگی کنن. مثل منو تو ...
ولی فکر نمی کرد حتی قراره  استخونهای بی نام و نشونشو  تو دانشگاه وطنش راه ندن ... 
نمی دونست قراره دختر و پسرای  ناآگاه ما با خیلی از کاراشون  سوهان روحشون می شن .
نمی دونست  یه موقع مردم برای بردن اسمش قراره خجالت بکشن ...
نمی دونست بعضی ها برای بردن اسمش می ترسن که یه وقتی فحش بخورن ...
و فکرشو نمی کرد که قراره از داخل خود کشورمون و توسط جوونای خودمون  به راهمون و به عقیدمون حمله کنن ...


جَوون وطن .. ای ایرانی ... مواظب خودت باش ...

مواظب باش که برباد رفتن هویت خودت و ناموست رو نظاره گر نباشی

مواظب باش که اینگونه نشود که بمانی و بیکار بمانی و لبخند دشمن را نظاره گر باشی

مواظب باش که بازنده نباشی



یکشنبه 86/9/4   ساعت 12:3 صبح

Copyright ©  www.persian templates.com